باران ...هست!
ابر ... هست!
باران ...هست!
ابر ... هست!
دیوانگی های دلم را به دل نگیر !
دست خودش نیست ،
طفلک باور کرده بود
دروغ دوست داشتنت را …
امشب اولین بــــــاری نبـــــــــــــــود
که لبهایـــ ــــم را میبوسید اشــ ـــک را میگـــــــــــویم...
خـــــــــدایا قربون اون مــــرامت
چطوریه که همه اشتباهات تو میشه "حکمـــت"، مال ما "معصیت"!؟
بچه که بودم نقاشی میکشیدم
گریه نمی کنم نه اینکه سنگم
گریه غرورم رو به هم می زنه
مرد برای هضم دلتنگی هاش
گریه نمی کنه ، قدم می زنه
گریه نمی کنم ، نه اینکه خوبم
نه اینکه دردی نیست ، نه اینکه شادم
یک اتفاق نصفه نیمه ام که ، یهو میون زندگی افتادم
یک ماجرای تلخ ناگزیرم
یک کهکشونم ولی بی ستاره
یک قهوه که هرچی شکر بریزی
بازم همون تلخی ناب رو داره
اگر یکی باشه من رو بفهمه
براش غرورم رو به هم می زنم
گریه که سهله ، زیر چتر شونش
تا آخر دنیا قدم می زنم
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوژش این زخمها را کم کنی
اه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی
دلم برای تو که نه اما برای اون کسی که فکر میکردم بودی تنگ شده ...!
من پین کُد تو نیستم که سه بار بهت فُرصت بدما
اگه یه روز همه فراموشت کردن ..من با توام !
اگه همه بهت بد کردن ، من با توام...
ولی اگه همه دوستت داشتن...شرمنده !
من با اونام !!!
در کـــــودکــی
در کـــُـدام بــــــــــــآزی ، راهــــــت نــَــدادنــد ،
کــــــه امـــــروز ، انـــــقَــدر دیـــــوانه وار
تــــشنـــه ی " بــــــــــازی کـَــردن " بــــــــا آدم هــــــــایی ؟
وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوستت داره
وقتی نا امید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی
وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه
وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته
وقتی چشمات تهی از تصویر شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه
وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات گم شده
وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریه ش اون ها رو می لرزونه
آموخته ام که پول مي شود خانه خريد ولي زندگي نه
رختخواب خريد ولي خواب نه
ساعت خريد ولي زمان نه
مي توان مقام خريد ولي احترام نه
مي توان کتاب خريد ولي دانش نه
دارو خريد ولي سلامتي نه
مي توان قلب خريد ولي عشق را نه
یه دختر و پسر که روزی همدیگر را با تمام وجود دست داشتن ، بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه ماشین شدند و آروم کنار هم نشستن ... دخترمیخواست چیزی را به پسر بگه ، ولی روش نمیشد ..!
پسر هم کاغذی را آماده کرده بود که چیزی را که نمیتوانست به دختر بگوید در آن نوشته شده بود ...
پسر وقتی دید داره به مقصد نزدیک میشه ، کاغذ را به دختر داد ..
دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفش را به پسر گفت که شاید پس
از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اون را نبینه ..
دختر قبل از این که نامه ی پسر را بخواند ، به اون گفت :
دیگه از اون خسته شده ، دیگه مثل گذشته عشقش را نسبت به اون از دست داده و الان پسر پیدا شده که بهتر از اونه ..!
پسر در حالی که بغض تو گلوش بود و اشک توی چشماش جمع شده بود ، با ناراحتی از ماشین پیاده شد............
در همین حال ماشینی به پسر زد و پسر درجا مــُـرد ..
دختر که با تمام وجود در حال گریه بود ، یاد کاغذی افتاد که پسر بهش داده بود!
وقتی کاغذ رو باز کرد پسر نوشته بود : " اگــه یــه روز تــرکــم کـنــی میــمیــرم"
این روزها زیادی ساکت شده ام ...
نمیدانم چرا حرفهایم
به جای گلو از چشمانم بیرون می آیند...
کسی که توحرفاش زیاد میگه بیخیال
بیشتر از همه فکر و خیال داره
فقط دیگه حال و حوصله بحث و صحبت نداره چون خسته س
ﺳﻼﻣﺘﮯ ﮐﺴﮯ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﮮ ﻭ
ﭘﻴﺸﺖ ﻧﻴﺴﺖ
ﺍﻣﺎ ﻳﮏ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭﮮ ﺍﺯﺵ ﺩﺍﺭﮮ
ﮐﻪ ﻭﻗﺘﮯ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻣﮯ ﮐﻨﮯ ، ﺑﻮﺵ
ﻣﮯ ﮐﻨﮯ
عزیـــــزم !
قرار نیست اتفاق خاصی بیافتد ...
فقط مــــن و تـــــو
از این به بعد
همدیگر را شــــمــا
صــــدا خــــواهیــــــم کرد ...
بـــــا عشق بـــاریدم.. .
اما چه حیف!!
با چتر آمدی.. . . .. .
خســــته ام
امــــا تحمل میکنم!! !
خـــــدایا
روزگـــارت با من و احساسم بد تا کــــرد.. .
مرا به ردِ شعرم دنبال کن
من ردِ پا ندارم
ردِ درد را بگیر
و به من برس....
دخـتـــران بــی تـقصیـــرانـــد ..!!
ایـن روزها، آدم نمـی بیننـد، تا برایـش "حــــــــوا" شونـد. . .
نام : ديوانه
هميشه نميتوان زد به بیخیالی و گفت :
تنها آمده ام …. تنها می روم !
یه وقتایی
حتی برای ساعتی یا دقیقه ای
کم می آوری
دل وامانده ات یک نفر را می خواهد!
اه لعنتی دوست داشتنی … نه میتونی بگذری … نه میتونی بموني
چه حس بدیست
با تمام احساست
به دیدن کسی بروی
که خودش را آماده کرده تا به تو بگوید
دیگر دوستت ندارد.....!
مشترک دوست داشتنی، اعتبار مهر و وفای شما رو به اتمام است …
لطفا برای شارژ مجدد کلمه “دوستت دارم” را ارسال نمایید !
ما مرد ها.
از درون مي شکنيم...!
به شانه ام بزن تا صداي
تمامِ استخوان هايم را خوب بشنوي...!
نپرس چرا سیگار میکشی
بپرس چی میکشی که انقدر سیگار میکشی!!
هرگز چشمانت را برای کسی که
معنی نگاهت را نمی فهمد گریان نکن !!!
یک نـخ آرامش دود می کنم .... !
بـه یاد نا آرامیهایی که هـر روز از سر و کـولـم بالا رفتـه اند ،
یک نـخ تــنهایـی، به یاد تمام دل مـشغولیهایم... ،
یک نخ سکوت ، به یاد حرفهایی که همیشه قــورت داده ام ،
یک نخ بغض ، به یاد تمام اشکــهای نریخته
"خریت" به ترتیب مخفف حروف اول این مراحله
"خیانت دیدن"
"رهاش نکردن"
"یار و یاورش بودن"
گفتــــه بودم لَب تَر کُنی
میمیرم برایت !
اَمــــــا
نه این کـه لب هایت
با لب های دیگری تـَر شود !!!
مشــ ــروب بود و ســــ ـــ ــــيگار
پســ ـر گــــفت مگه عاشقم نيســـ ــ ــــتي؟يه عاشقـــ بايد به حرف عـــشقش گوش بده
دختــ ـرک عاشق بود و حاضــ ـــر بود هرکاري کنــ ـه تا پسر باهـ ـاش بمونـــه
پس قبولـ ــ کرد
پســ ـر ......شروع کرد به بوســـيدن/دخترکــ فکر کرد عشق بازيـــه!
جامـ ــه ي دريده شده/سکســ ــ/شــ ـــهوت بالـــا/بکــ ــــ ــــ ــــ ـــارت پاره شده
اشکهاي دختـــ ـرک/خنده هاي پســ ــر
دختــ ــرک فهميد چه بــ ـــ ــهاي سنگيني داره عاشـــق شدن
دختـــ ــرک موند/پســ ـــر رفتــــ ـــــــ ــــــــ ـــــ
دختــــ ـــــ ـــرک قصــ ـــ ــه ي ما به ياد عشــــق بازيه اولش شد:فاحــــــــــــــــشه!
آري دختـــ ــــ ـرک قصه ي ما فاحــــــ ــــــ ــــشه نام گرفتـــ ـــ...
دلتنــــــگ نشــــدی ببیــــــنی
چـــــگونه خوبتـــــرین خــــاطره هــــــا
بی رحــــــم ترینــــــشان می شــــــود …
همیشه در عجب بودم
که چرا در جاده ی عشق
پا به پایم نمی آمدی
چرا ترک کنم سیگار لعنتی را
که فریاد میزند نبودنت را؟
این روزا پشتم فقط به شوفاژ اتاقم گرمه ...
تعداد صفحات : 8