کاش میشد مثل یک “در” به رفتن و آمدن آدمها عادت کنیم

کسی که باورت داره یه قدم جلوتر از کسیه که دوست داره...

در زندگی یاد گرفتم ....دوست شوم !بخندم ! گریه کنم گاهی بغض کنم ببخشم

ولی ایکاش یاد می گرفتم که گاهی ... فقط گاهی نیز فراموش کنم .

با تنهایی بودن...

و با تن هایی بودن...

فاصله کوچکیست تا هرزگی...

من یک مرد معمولی هستم
تو هم یک زن معمولی هستی
و ما هر دو نیازهای معمولی داریم
نیاز به آب و غذا و کمی هوا
و این که با هم باشیم

عشقت را نصیب کسی کن

که لایق آن باشد نه تشنه ی آن

چون هر تشنه ای روزی سیراب میشود

به اینکه نباشی "نـــــــــــــــــــــــه" عادت نکردم ...

آرزوی خیلی‌‌ها بودم اما اسیر

قدر نشناسی `یک` نفر شدم .....

مدتی بود کثیف شده بودی...

تن ات به تنه خیلی از آشغالها خورده بود!...

دور انداختمت، جائی میان همان زباله های محبوبت...

بـــرای بـــعضی دردها...

نـــه می توان گریــــه کرد ، نــــه مـی توان فریـــــــــاد زد ... !

بــــرای بـــــــــــعضی دردها ...

یادته میگفتی عشقمون مثل تو فیلماست !

تو نقشت رو خوب بازی کردی

فقط من هیچ وقت نفهمیدم اشتباهم چی بود

که نقشمو دادن به یکی دیگه ...... !!!

روزهایم را خیابان‌های شهر می‌گیرند شب‌هایم را؛ خواب‌های تو.

" بیولوژی " هم نخوانده باشی می‌فهمی چه مرگَ‌م شده است!

چه لذتی بالاتر از اینکه اسمت قسـم راست یک نفر باشد 

عزيــزم ديـگه نـه باهــات بحــث ميکنــم ،

نـه توضــيح ميــخوام ،

نـه دنبــال دليــل رفتــارات ميــگردم ،

...

فقــط ميبينــم ،

ســکوت ميکنــم ،

و فاصلــــه ميگيــرم

بالاخره یه روز

این موبایلو بر میدارم

شمارتو میگیرمو

بدون سلام بهت میگم

لعنتی...

هیشكی مثل من دوسِت نداشت . . .

خدایا....

من برای خود, هیــــــــــــــچ نمی خواهم
.
.
.

سرکش بودم به حیله رامم کردی

ای افسونگر ، چه پخته خامم کردی

خوش چرخاندی کمند گیسویت را

در تاریکی اسیر دامم کردی .

این روزها آنقدر به "تنهایی" عادت کرده ام

که حتی اگر "تو" که سالها منتظرت بودم

هم پشت در باشی در را باز نخواهم کرد .

زاهد بودم ترانه گویم کردی

سر فتنه بزم و باده جویم کردی

سجاده نشین با وقارم دیدی

بازیچه کودکان کویم کردی

ما را زهوای خویش دف زن کردی

صد دریا را ز خویش کف زن کردی

من پیر فنا بودم جوانم کردی

من مرده بودم ز زندگانم کردی

بگذاربگويند مغرورم

من دوستت دارم هايم را

خرج کسي که لياقتش را ندارد نمي کنم

از اینکه بگویی: "دوســـتت دارم"

هرگز خجالت نکش

برخی واژه های کوچک

بـه اندازه ی یک انفجار بزرگ

تاثیر گذارند...!!

گاهی بــه خـــاطـرش مـــانـدن را تـحـمــل کن.... رفتن از دست "همـــه" برمی آید

میدونم
.
زیاد شنیدم
.
که گفته ای "دوستم داری"
.
یکبار
فقط یکبار
.

من جهانم را در تو خلاصه کرده ام!

زمین را در چشمان مهربانت ..

آسمان را در صورت آرامت...

خورشید را در تن گرمت ...

هوا را در نفس های عمیقت ...

مخـــاطب شعر های من معشــوقی است

که هنوز به دنیــــا نیامده

 نه تویـــــی که مدتهاست از دنیای من رفتـــــه ای 

همین که فهمید غم دارم آتش گرفت . . .

به خودت نگیر رفیق !!!!!

سیگارم را گفتم

اشتباه از من بود...

پر رنگ نوشته بودمت...

حالا به سختی پاک میشی...

اما من

پاکت میکنم...

زخم هایی که خوردم :

هرگز به خاطر حرفهایی نبود که بر زبان آوردم .

به خاطر حرفهایی بود که هرگز بر زبان نیاوردم!

من عاشق نیستم!

فقط شب ها بدون آغوشت , نمی توانم بخوابم ...
روزها دلتنگت میشوم!
از دیدنت سیر نمی شوم !

نمیدونم دوسش دارم یا نه !
.
با هم قدم میزنیم
با هم میخوابیم
.

امشب تمام حوصله ام را

فاصـــــله ها .....

هیچـــــــوقت دوست داشتن را كمـــــــرنگ نمیـــــكنند .

بلكــــــه دلتنگــــــــی را بیشتر میـــــكند..

خلاصه میگم:دوسش دارم

چون زیباترین هدیه زندگیمو بهم داد

یادم داد چطور عاشق باشم!!!

من برای داشتنت

برای بودنت
.
.
.

من با تنهایی

.
.

.

يه وقــــتایی که دلت گـرفته ؛ بغض داری ، آروم نـیستی 

دلت بـــراش تـنگ شده ... حـوصله ی هـیـچـکسو نـداری 

به یــاد لحظه ای بیفت کـه اون هــمه ی بی قـراری هــای تـو رو دیـــد

امــا چـشمـاشـو بست و رفــت !!!

گیرم تمام دنیا بگوید ما مال هم نیستیم ...
ما به درد هم نمی خوریم! نه! ما به درد هم نمی خوریم ...
"ما کنار هم دردی نداریم" .. مگر نه؟
گیرم برای زیر یک سقف رفتن،
عشق، آخرین معیار این جماعت باشد ...

دلتنگی حس عجیبی است که گاهی تو را به یادم می آورد

گاهی یعنی همیشه ، گاهی یعنی الان !!!

‎ﮔﺎﻫﯽ ﺣــــﺮﻑ ﻫﺎ ﻭﺯﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ…

ﺭﯾﺘﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ…

هر بار که می خواهم به سمـتـت بیایم

یادم می افتد ”دلـتـنـگی”

هرگز بهانه خوبی برای

تکرار یک "اشتباه" نیست !!!