دو تا رفیق بودن که هر روز با هم برای شراب خوردن به میخونه میرفتن
یکی از رفیقا میمیره ,اون یکی میره میخونه به ساقی میگه:دو تا بریز،
ساقی میگه : چرا دو تا؟؟؟؟؟؟
میگه یکی برا خودم یکی به یاد رفیقم؛یک سال بعد....بازم میره میخونه
به ساقی میگه : یکی بریز....؛ساقی میگه: رفیقتو فراموش کردی؟؟؟
مــــــــــــیگه:نـــــــــــــــــــــــه!!!
خودم توبه کردم اینو میخورم به یاد رفیقم!